تولم نیوز : تیرماه سال ۱۳۶۶ با صدور قطعنامه ۵۹۸ سر تیتر اخبار همه رسانهها فقط و فقط از یک چیز حرف میزد؛ جنگ ایران و عراق بعد از گذشت ۸ سال به پایان رسید. اما این جنگ در خیلی از خانههای مرز و بوممان تمام نشد. جنگ هنوز هم در خانه ی مادران چشم انتظار ادامه داشت، هرشب از چشمان زنانِ”عزیز از دست داده” اشک می گرفت و بچههای دور از پدر را دلتنگتر میکرد. آدم هایی که سال های سال باید با پسوند مفقودالاثر دنبال کشف معمای سرنوشت عزیزشان میگشتند تا دست آخر یا پیکر شهیدشان را در آغوش بگیرند یا دل خوش به آزادی اسیرشان روزها را طی کنند.دفاع مقدس بیش از ۱۸۰هزار شهید بر جا گذاشت و نزدیک به ۴۲هزار رزمنده را در اردوگاه های صدام اسیر کرد. اسیرانی که بازگشتشان به وطن تا ۱۲ سال بعد از جنگ هم ادامه داشت.
طبق تاریخ ۲۶ مرداد سالروز آغاز بازگشت آزادگان ایرانی به کشور است. آنهایی که روزهای جوانی شان سال های سال در اسارت رژیم بعثی گذشت. آزادگانی که در تقویم های زندگیشان، جنگ ایران و عراق هیچ وقت برای آنها یک جنگ«هشت ساله»نبود.
به مناسبت این روز مصاحبه اختصاصي از تولم نيوز بخشی از خاطرات اسرای ایرانی و سرنوشتهای عجیبشان را میخوانید.
مصاحبه با رفعت نیک فهم آزاده و جانباز تولم شهری
چه احساسی داشتید لحظه یی که وارد خاک میهن شدید؟
با سلام و عرض تسليت به مناسبت فرارسيدن ايام سوگواري امام حسين(ع) ، احساس امنیت و آرامش عجیبی داشتم همیشه از خدا میخواستم یک بار دیگر در عمرم پدر و مادرم را زیارت کنم و در آن شرایط حس میکردم این آرزوهایم برآورده شده است و خوشحال بودم، نمیتوانم بگویم در آن لحظه حسی بیش از اینها داشتم چرا که اهل ریا و اغراق نیستم.
در کدام منطقه جنگ حضور داشتید ؟ایلام ،صالح آباد،میمک ،سه راه فکه،عینه خشک و نهرانور.
در کدام محل به اسارت درامادید؟عینه خشک نهرانور.
چه تاریخی به اسارت در امادید؟۲۱/۰۴/۱۳۶۷
تاریخ پایان اسارت ۰۳/۰۶/۶۹
چه تاریخی ثبت نام سلیب سرخ در امادید؟زمان پذیرش قطعنامه ۵۹۸
اولین اردوگاهی که رفتید کجا بود؟
با تانک به سمت العماره و فردای آن روز وارد اردوگاه روماده۶ آسایشگاه ۲ شدیم. عراق نیرویهای چریکی خود را درپشت بام اردوگاه مستقر کرده بود، قریب هزار نیرو بودند. نیروهای بعثی بیرحمانه اسرای ایرانی را به صورت چهار به یک در ورودی اردوگاه تا جایی که میتوانستند کتک زد میزدند. ﺻﺒﺢ فردا ﻣﺎ را در ﻣﺤﻮﻃﻪ ﺟﻤﻊ ﻛﺮدﻧﺪ.حدودا ﭼﻬﻞ ﺳﺮﺑﺎز ﻗﻮی ﻫﻴﻜﻞ ﺑﺎ ﻛﺎﺑﻞ و ﺑﺎﻃﻮم اﻳﺴﺘﺎده ﺑﻮدﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮاﺳﻢ ﭘﺬﻳﺮاﻳﻰ اوﻟﻴﻪ را ﺑﺠﺎ آورﻧﺪ. اﺑﺘﺪا از ﭘﻴﺮﺗﺮﻳﻦ اﻓﺮاد ﺷﺮوع ﻛﺮدﻧﺪ. اﺳﺘﺪﻻﻟﺸﺎن اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ مسن ترها ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻰ ﺷﻮند ﺟﻮانها ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ. سپس ﺳﺮاغ ﺟﻮاﻧﺘﺮﻫﺎ آﻣﺪﻧﺪ. آﻧﺮوز ﺗﺎ ﻣﻰ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ اﺳﺮا را ﺑﺎ ﻛﺎﺑﻞ ﻛﺘﻚ زدﻧﺪ.
ﺑﺰرﮔﺘﺮﻳﻦ ﻣﺸﻜﻼت ﺑﻪ ﺗﺮﺗﻴﺐ سرویس بهداشتی، ﺣﻤﺎم و ﻛمبود ﻏﺬا ﺑﻮد. ﻫﻴﭻ وﻗﺖ ﺳﻴﺮ ﻧﻤﻰ ﺷﺪﻳﻢ. ﺣﺘﻰ وﻗﺘﻰ ﺗﺎزه ﻏﺬاﻳﻤﺎن را ﺧﻮرده ﺑﻮدﻳﻢ ﺑﺎز ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮدﻳﻢ. در طول روز چند بار شمارش می شدیم و ﺗﻌﺪاد اسرا را ﺑﻪ دﻗﺖ و وﺳﻮاس زﻳﺎد ﻛﻨﺘﺮل ﻣﻰ ﻛﺮدﻧﺪ. ﻣﻮﻗﻊ ﺷﻤﺎرش ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻨﻈﻢ درون اتاﻗﻬﺎ ﻣﻰ ﻧﺸﺴﺘﻴﻢ ﺗﺎ آﻧﻬﺎ ﻣﺎ را ﺷﻤﺎرش ﻛﻨﻨﺪ. ﻛﻮﭼﻜﺘﺮﻳﻦ ﺣﺮﻛﺖ ﻳﺎ بینظمی ﺑﺸﺪت ﺗﻨﺒﻴﻪ ﻣﻰ کردند
نزدیک به ۶ ماه از اسارت میگذشت که ﺑﻪ دﺳﺘﻮر ﺻﺪام ﻫﻤﻪ اﺳﺮا را ﺑﻪ زﻳﺎرت ﻛﺮﺑﻼ و ﻧﺠﻒ ﺑﺮدند. ﻣﻮﻗﻊ ﺳﺤﺮ ﺑﻮد ﻛﻪ ﻣﺎ را ﺑﺎ دﻗﺖ از داﺧﻞ اتاﻗﻬﺎ ﺑﻪ ﺣﻴﺎط آوردﻧﺪ و ﺳﻮار اﺗﻮﺑﻮسﻛﺮدﻧﺪ. ﭼﻨﺪ ﺳﺮﺑﺎز ﻣﺴﻠﺢ ، اﺑﺘﺪا واﻧﺘﻬﺎی هر اﺗﻮﺑﻮس ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮد. اﺑﺘﺪا ﻣﺎ را ﺑﻪ ﺑﻐﺪاد ﺑﺮدﻧﺪ.
اول ﺑﻪ ﻧﺠﻒ و ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻛﺮﺑﻼ رفتیم.در ﻛﺮﺑﻼ اﺑﺘﺪا ﺑﻪ زﻳﺎرت حرم اﻣﺎم ﺣﺴﻴﻦ (ع) ﻣﺸﺮف ﺷﺪﻳﻢ،ﺳﺮﺑﺎزان از ﻧﺰدﻳﻚ ﺷﺪن ﻣﺮدم ﺑﻪ ﻣﺎ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮی ﻣﻰ ﻛﺮدﻧﺪ. ﺳﺮﺑﺎزاﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻴﺮﺑﺎر روی ﺧﻮدرو اﻳﺴﺘﺎده ﺑﻮدﻧﺪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻰ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﺴﻰ حتی ﺧﻴﺎل هیچ ﺣﺮﻛﺖ ﻏﻴﺮ ﻋﺎدی را ﻧﻜﻨﺪ.
ﺑﻪ ﺣﺮم اﺑﻮاﻟﻔﻀﻞالعباس(ع) رﺳﻴﺪﻳﻢ. ﺣﺮم اﻣﻴﺮاﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ(ع) و ﺣﺮم اﻣﺎم ﺣﺴﻴﻦ(ع) ﺑﺴﻴﺎر در ﻫﻢ رﻳﺨﺘﻪ و داﺧﻞ ﺿﺮﻳﺤﺸﺎن ﭘﺮ از ﮔﺮد و ﻏﺒﺎر ﺑﻮد اﻣﺎ ﺣﺮم اﺑﻮاﻟﻔﻀﻞ(ع) وﺿﻌﻴﺘﻰ ﺑﻬﺘﺮ داﺷﺖ. ﻧﻬﺎر را ﻣﻬﻤﺎن ﺣﻀﺮت اﺑﻮاﻟﻔﻀﻞ اﻟﻌﺒﺎس(ع) ﺑﻮدﻳﻢ. ﺗﻨﻬﺎ روزی ﻛﻪ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻴﻢ ﺳﻴﺮ ﻏﺬا ﺑﺨﻮرﻳﻢ همان روز بود.
چند تن از دوستان رزمنده که با شما در اردوگاه بودند؟زنده یاد آزاده و جانباز ثارالله آذری.رضا قربانی ،ناصر تولمی،رامین سبحانی ،بهرام حاجی پور،نقی ناظمی،اسماعیل خادم
چه تعداد از دوستانتان به مقام شهادت رسیدند؟شهیدان بهمن مصلحی و فریدون قبادی ، آزاده و جانباز شهید موسی اخباری